( فقه- مدنی) اظهار رضایت شخصی که قانون رضای او را شرط تاثیر عقدیا ایقاعی دا نسته است که از دیگری( خواه مالک نباشد خواه مالک، اما محجورباشد مانند سفیه )صادر شد . است مشروط براینکه رضایت مز بور بعد ازصدور عقدیا ایقاع مذکور صادر شود، اگر پیش ازآن صادر شودآ نر ا اصطلأحآ اذن نامند گاهی بطور عام و با تسامح اجازه رااعم از اذن و اجازه بمعنی بالا بکار میبرند و این استعمال از اغلاط است.
رک . اذن (فقه) در اصطلاحات علم درایه( که از مقدمات علم فقه است) عبارت است از اذن استاد حدیث بدیگری درنقل رو ایات تحت شرائط خاص. و لازم نیست که مجیز برتر ازمجاز باشد . اجازه ممکن است شفاهی یاکتبی باشد و حتی به غیر ممیز هم اجازه داده میشود . ممکن است مورداجا زه نقل روایات کتاب معین بوده یا بعکس نقل همه مسموعات مجیزباشد و نیز ممکن است مجازشخص معین ویا اشخاص غیرمعین( ما نند جمیع مسلمین) باشند . بعضی عقیده دارند اجازه بمعدوم هم درست است ولی اجازه بصغیر حتی در زمـان ولادت درست است و اشکالی و اختلافی در این مورد نیست . این وضع نوعی از اعتبار دادن به قرطاس بود که متاسفا نه امروز هم بوضعی شدیدترمعمول است و مدرک علم ودا نش قرطاس است که تا حد فراوانی از عمق علم کاسته و به مرض آن افزوده است .