در موارد نصب قیم و ترتیب آن (۱۲۱۸-۱۲۳۴)

۵۶۵
نظریه شماره ۳۸۴۸/ ۷ مورخ ۶/ ۶/ ۱۳۸۱:
اخذ گواهى رشد قبل از سن ۱۸ سالگى از دادگاه موجب تمتع از حقوق مالى است و شامل مواردى که در قانون ملاک استفاده از آنها را رسیدن به سن ۱۸ سالگى قرار داده است از قبیل گواهى رانندگى نمى‏شود.

نظریه شماره ۱۰۴۸۳/ ۷ مورخ ۳/ ۱۱/ ۱۳۸۰:
مطابق ماده ۱۲۱۰ اصلاحى قانون مدنى اصل بر رشد دختر و پسر پس از رسیدن به سن بلوغ است مگر این‏که خلاف آن ثابت شود، لیکن با توجه به تبصره ۲ ماده مذکور این رشد، رشد معاملاتى نیست و رسیدن به سن بلوغ به تنهایى کافى براى دخل و تصرف صغار در اموال خود نمى‏باشد مگر این‏که رشد معاملاتى آنها در دادگاه به اثبات برسد، اضافه مى‏نماید که در مورد کسانى که طبق شناسنامه داراى ۱۸ سال شمسى مى‏باشند ماده واحده قانون راجع به رشد متعاملین مصوب شهریور ۱۳۱۲ رسیدن به سن ۱۸ سال تمام شمسى را اماره رشد براى کلیه معاملات و عقود و ایقاعات دانسته است، بنابراین، این‏گونه اشخاص رشید محسوب مى‏شوند ولى آنهائى که کمتر از ۱۸ سال تمام شمسى دارند در صورتى از نظر معاملات رشید شناخته مى‏شوند که حکم رشد آنان از دادگاه صالح صادر شده باشد، رأى وحدت رویه شماره ۳۰ مورخ ۳/ ۱۰/ ۱۳۶۴ هیأت عمومى دیوان عالى کشور نیز بر این امر تأکید دارد.

نظریه شماره ۸۸۲۳/ ۷ مورخ ۲/ ۱۱/ ۱۳۸۰:
با توجه به مفاد ماده ۱۲۱۰ قانون مدنى و تبصره‏هاى آن و عنایت به رأى وحدت رویه شماره ۳۰ مورخ ۳/ ۱۰/ ۱۳۶۴ هیأت عمومى دیوان عالى کشور، افراد با وجود رسیدن به سن بلوغ تا وقتى به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشند، پدر یا جد پدرى یا قیم مأذون مى‏تواند بدون حضور وى مبادرت به نقل‏وانتقال اموالش بنماید. چنانچه حکم رشد صادر شده باشد پدر یا جد پدرى یا قیم نمى‏تواند اموال او را انتقال داده و سند رسمى تنظیم نماید. تنظیم چنین سندى اعتبار قانونى ندارد.
امضاء صغار در سند رسمى ضرورت ندارد. پدر یا جد پدرى یا قیم را نمى‏توان مجبور نمود که صغیر را براى امضاء سند رسمى در محضر حاضر نماید.

نظریه شماره ۷۱۵۱/ ۷ مورخ ۱۸/ ۱۲/ ۱۳۷۸:
با توجه به قانون رشد متعاملین و رأى وحدت رویه شماره ۳۰ مورخ ۳/ ۱۰/ ۱۳۶۴ دیوان عالى کشور سن قانونى براى اقامه دعوى ۱۸ سال تمام است مگر در مواردى که با بلوغ، شخص در آن موارد رشید محسوب مى‏شود که در این موارد اهلیت قانونى براى اقامه دعوى، همان سن بلوغ است.

نظریه شماره ۴۵۰۶/ ۷ مورخ ۲۰/ ۶/ ۱۳۷۸:
به محض رسیدن اطفال به سن بلوغ حضانت منتفى مى‏شود زیرا حضانت مخصوص اطفال است و انسان بالغ طفل نیست و سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمرى و در دختر ۹ سال تمام قمرى مى‏باشد افرادى که به سن بلوغ مى‏رسند مى‏توانند شخصا اتخاذ تصمیم نمایند و با هریک از والدین که مایل باشند زندگى کنند و بسر برند.

نظریه شماره ۲۰۶۰/ ۷ مورخ ۲۲/ ۴/ ۱۳۷۵:
با توجه به مفاد ماده (۱۲۱۰) اصلاحى قانون مدنى رسیدن صغار به سن بلوغ دلیل رشد آنان در غیر امور مالى مى‏باشد مگر خلاف آن ثابت شود. بنابراین فردى که به سن بلوغ رسیده و سفه (عدم رشد) او ثابت نشده باشد مى‏تواند در هر نوع امور مربوط به خود جز در مورد امور مالى که به حکم تبصره «۲» ماده مرقوم مستلزم اثبات رشد است دخالت نماید و لذا صغیرى که به سن بلوغ رسیده مى‏تواند شکایت کیفرى نماید و دادگاه مکلف به رسیدگى است ولى چنانچه شکایت کیفرى مستلزم مطالبه مال از قبیل دیه یا ضرر و زیان ناشى از جرم باشد باید ولى او در این خصوص اقامه دعوى نموده و محکوم به مالى نیز بایستى تحویل ولى یا قیم شاکى گردد (رأى وحدت رویه شماره ۳۰ مورخ ۳/ ۱۰/ ۱۳۶۴).

نظریه شماره ۸۱۷۳/ ۷ مورخ ۲۵/ ۱۱/ ۱۳۷۳:
با توجه به رأى وحدت رویه شماره ۶۲/ ۳۷ مورخ ۳/ ۱۰/ ۱۳۶۴ که در حکم قانون و لازم‏الاتباع است مداخله صغیر پس از بلوغ در امور مالى محتاج به اثبات رشد است و صرف بلوغ کافى براى احراز رشد معامله نیست، لذا در مورد اشخاص بالغ کمتر از ۱۸ سال براى دخالت در اموال و امور مالى ثبوت رشد به حکم دادگاه لازم است و مادام که این امر ثابت نشده از لحاظ مالى محجور و تحت ولایت ولى یا وصى یا قیم مى‏باشد در مورد کسانى که ۱۸ سال به بالا را داشته باشند قانون رشد متعاملین به قوت خود باقى است و مغایرت آن با ضوابط شرعى اعلام نشده و این‏گونه افراد از نظر معامله و انجام امور مالى رشید شناخته مى‏شوند (مگر این‏که خلاف آن ثابت شود) و لذا از تحت ولایت یا قیمومیت خارج مى‏باشند.

نظریه بدون شماره مورخ ۱۵/ ۴/ ۱۳۴۴:
با توجه به ماده واحده قانون راجع به رشد متعاملین مصوب ۱۳۱۳ و مستفاد از ملاک آن زنى که کمتر از ۱۸ سال تمام شمسى داشته باشد مى‏تواند در مورد کلیه دعاوى ناشى از نکاح و طلاق مستقلا و شخصا در محاکم و مراجع صالحه طرح دعوى کند ولى صلح دعاوى مالى مزبور باید با اجازه ولى یا مشارالیها باشد.
566
نظریه شماره ۳۷۰۶/ ۷ مورخ ۱۴/ ۱۲/ ۱۳۶۲ اداره کل حقوقى و تدوین قوانین قوه قضائیه:
الف‏مدیر دفتر نمى‏تواند به جانشینى دادستان پیشنهاد نصب قیم نماید. وظائف مدیر دفتر هنگامى که به جانشینى دادستان اقدام مى‏نماید همان است که در مقررات کیفرى آمده است. خارج از آن حق اقدامى به عنوان جانشین دادستان ندارد.
ب‏با توجه به ماده ۱ قانون حمایت خانواده مصوب بهمن ۱۳۵۳ که مقرر داشته امور مربوط به صغار از قبیل نصب و عزل قیم و ضم امین در دادگاه‏هاى شهرستان (دادگاه عمومى) و در نقاطى که دادگاه شهرستان نباشد در دادگاه بخش (دادگاه صلح) رسیدگى مى‏گردد، دادگاه صلح مستقل در نقاطى که دادگاه مدنى خاص در آنها تشکیل نشده و یا منحل گردیده است مى‏تواند نصب قیم نماید.
567
نظریه شماره ۵۶۷۳/ ۷ مورخ ۲۷/ ۸/ ۱۳۷۲:
مطابق ماده (۱۲۲۳) قانون مدنى و ماده (۹۵) قانون امور حسبى، در مورد مجانین دادستان باید قبلا رجوع به خبره کرده دلائل آن را اعم از نظریات کارشناسان و اطلاعات مطلعین و غیره به دادگاه بفرستد، بدیهى است دادگاه نیز مى‏تواند هرگونه تحقیقى که لازم بداند به عمل آورده و براى احراز حقیقت اگر قبلا به خبره رجوع نشده به خبره رجوع نماید و یا کارشناس تعیین نماید. ماده (۵۷) قانون امور حسبى نیز مؤید این مطلب است.

نظریه شماره ۶۵۱/ ۷ مورخ ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۰:
در مورد این‏که گواهیهاى پزشکى‏قانونى راجع به اثبات جنون و امثال آن تا چه میزان سندیت دارد باید گفت که رجوع به پزشکى‏قانونى از باب رجوع به خبره و بر طبق اصل: «استعینوا فى الصناعات باهلها» و قاعده عقلى و عقلایى رجوع جاهل به عالم است و نظر پزشک قانونى در خصوص جنون یا عدم جنون شخص مانند نظر سایر کارشناسان و اهل خبره است که هرگاه بر خلاف اوضاع و احوال محقق قضیه نباشد و بطلانش محرز نباشد معتبر است ولى اگر ثابت شود که نظریه مذکور بر خلاف واقع و اوضاع و احوال محقق قضیه است اعتبارى ندارد و در مورد احراز جنون یا عدم جنون شخصى که مجنون معرفى شده است معمولا علاوه بر جلب نظر متخصص و کارشناس (پزشک قانونى) از شخص مذکور به وسیله رئیس دادگاه یا دادرس على البدل هم اختیار به عمل مى‏آید و اصولا نظریه کارشناس در این موارد طریقت دارد نه موضوعیت و آنچه ذکر شد با مواد ۵۷ و ۵۸ قانون امور حسبى و ماده ۱۲۲۳ قانون مدنى و ماده ۴۶۰ قانون آیین دادرسى مدنى نیز مطابق است.